فانتزی خشن !

ساخت وبلاگ
تو دوران راهنمایی یکی از فانتزیام این بود که با دوستام یک گروه درست کنیم و منم بشم سردستشون ، بعد بریم به صورت قاچاقی اسلحه و لباس تهیه کنیم ، و البته که سیگار برگ مخصوص فرمانده هم تو لیست خریده ، بعد با یک جیپ جنگی میریم جلوی در مدرسه ، بعد دستیارم به من یک نارنجک انداز میده و منم در آهنی قطور مدرسه رو میفرستم رو هوا ، بعد سرایدارای مدرسه با کلاش میان ما رو داغون کنن و من قبل از اینکه بقیه دخالت کنن ، با شاتگان مغز همشونو میپکونم ، بعد با هم میریم تو حیاط مدرسه و من همون طور که دارم سیگار برگمو روشن میکنم و میذارتمش گوشه لبم ، به بقیه اشاره میکنم که برن تو ساختمون دوم مدرسه و اعضای کادر اجرایی رو قلع و قمع کنن ، خودمم تنها میرم تو دفتر مدیر و در حالیکه اون اره برقی دستشه و میخواد منو بکشه ، با یه حرکت اره برقی رو از تو دستش پرت میکنم گوشه دفتر و شاتگان رو میذارم تو دهنش و چندتا فحش که میدونم مستحقشه ، بهش میدم و همون موقع رفقا سر میرسن و گزارش میدن که عزیزترین رفیقم رو ناظم مدرسه با آر پی جی کشته ، من از شدت ناراحتی یه فریاد میکشم و کل گلوله های شاتگان رو خالی میکنم تو دهن مدیر ، به بقیه هم اشاره میکنم که از مدرسه خارج شن و خودم کل مدرسه رو بمب کار میذارم ، و ثانیه های آخر که خیلی ریلکس از ساختمون دارم دور میشم و پشتم بهشه ، ساختمون منفجر میشه و من دود سیگار برگمو میدم بیرون و عینک آفتابیم رو میزنم به چشمم.
این بود فانتزی خشن من :))

+ البته یادمه قبل از این که این فکر بزنه به سرم ، کلی کال آو دیوتی و اسنایپر گوست واریر بازی کرده بودم :))
چندروزه......
ما را در سایت چندروزه... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8aziwrite9 بازدید : 80 تاريخ : سه شنبه 9 مرداد 1397 ساعت: 22:14